زندگی دریایی

زندگى درياييست

پر تلاطم ، پر موج

گاه موجى آرام

گاه موجى در اوج

با دلى دريايى

همچو رودی آرام

شاد باشی همه عمر

زندگیت پر بار باد.

دوم تیر ماه یکهزارو سیصدو نودو یک - رشت - احمد انصاری گیلانی

من را ز منم وا مگذار!

من را ز منم وا مگذار ای عزیز

که من به کرم دل به تو می سپارمش

هر چند که منم ز خود گاه گاهی , بیگانه ام

در روز سختی و محنت برس به داد من همچو او

که این رسم , رسم مردانگیست ای عزیز

من را چه شده است که می گویم لاطائلات

شاید به جرعه ای ناب ز دستت بگیرم

این چنین شده است ای عزیز .

سی ام خرداد ماه یکهزاروسیصدو نودو یک - رشت - احمد انصاری گیلانی

محو تماشای زندگی!

محو می شویم در برهوت به تماشای زندگی
نیستیم همچو دلی که می تپد , برای زندگی
ما را زغم فراغ دلبر یک دل , چه حاصل است
یافت می نشود , چرا به دنیا دگر به زندگی
من محو تماشای دور های بی نشانم همچو تو
چون این رسم زمانه است به دنیای زندگی
من آرزوی دیدار تو دارم ای عزیز دل نشین
تا نشینی بر دلم ای نازنین من , چه دلنشین.
سی ام خرداد ماه یکهزارو سیصدو نودو یک - رشت - احمد انصاری گیلانی

تنگ بلوره دلکم!

دل من تنگ بلوره دلکم
دلم من چه بی غرور دلکم
دلم من مایهء خون دلکم
دل من همچوغروب خورشید
همیشه در پشت کوه دلکم.
خرداد ماه یکهزارو سیصدو نودو یک - رشت - احمد انصاری گیلانی

ز قطرهء آبی!

از رود رسیده ایم به دریای زندگی
ما همچو قطره قطرهء باران به دریا رسیده ایم. 

بیست و هفتم خردادماه یکهزارو سیصدو نودو یک - رشت - احمد انصاری گیلانی

آشفته بازار بی کسی!

منم در این آشفته بازار تنهایی

دلم تنگه , اگر بینم که باغی سوزد ز بی آبی

نه از آب است , نه , هوشیاریم!

اگر بینی که در خوابیم ولی لولی وش مغموم , بیداریم

ز در بی کسی گویم

اگر من مثل تو گیرم به دست

آن کس که از سر یاری با منش باشد

چه آرام , نه شتابان , می نمایم

من هم به او راه راست را نه پنهانی

و هم آرامش جان را به آرامی.


بیست و هفتم خرداد ماه یکهزاروسیصدو نود و یک - رشت - احمد انصاری گیلانی

آبشار وجود!

ز آبشار وجودم
بریزد اشک شوقی
به شر شر آبی
ز دیدنت همچون کوه
به سروری , به نگاهی .

بیست و هفتم خرداد ماه بکهزارو سیصدو نودو یک - رشت - احمد انصاری گیلانی

شکوفه های گیلاس

بر درختان , چه زیبا

بوسه بر گیلاس , مه در تو پیدا

من تو را بینم همچون گلها

بر شاخه نه , بر لب حوض آن هم در گلدان

ماهی هم بر دورت هم هی می چرخد

چون گرداگرد کهکشانها

بر در نا امیدی , هست امیدی

همچون بختت , هست وای عظیما

یاور روز های سرد و تاریک , پاینده مانی , وای چه زیبا .


بیست و چهارم خرداد ماه یکهزارو سیصدو نودو یک - رشت - احمد انصاری گیلانی

همه سبزیم!

همه سبزیم و افسوس پای در بندیم
اگر روزی رسد آن میوهء شیرین
و آن را در دهان هر کسی بینیم
آنگاه روزگارمان هم شیرین است , نه رویایی
بیا تا همدل و همراه هم باشیم
که این است رسم مردانگی , جاوید و پا بر جا , بادا.

سه شنبه بیست و سوم خرداد ماه یکهزاروسیصدو نودو یک - رشت - احمد انصاری گیلانی

بگیرد , دست من را , به حق

گر منم آیم به سویت روز و شب
 
دل به دریا می زنم هم روز و شب

گر ندا آید که هم , کیست او

من بدو گویم که حق است , هم از اوست

نرم نرمک به سوی او می روم

تا که او هم بگیرد , دست من را , به حق.


بیستم خرداد ماه یکهزاروسیصدو نودو یک - رشت - احمد انصاری گیلانی