دانش و خرد
دانش و خرد ، دو چیز مجزا هستند و هیچ ارتباطی با هم ندارند
دانش در سر ها خانه میکند و آمیخته به دیدگاه های دیگران است ,
خرد در اذهان است و از آن خود فرد است. " ویلیام کوپر"
خردمندانه زندگی کنیم. احمد انصاری گیلانی
دانش و خرد ، دو چیز مجزا هستند و هیچ ارتباطی با هم ندارند
دانش در سر ها خانه میکند و آمیخته به دیدگاه های دیگران است ,
خرد در اذهان است و از آن خود فرد است. " ویلیام کوپر"
خردمندانه زندگی کنیم. احمد انصاری گیلانی
معجزه هدیه
دلم گرفته بود به خاطر این بود که پای درد دل یک دوست نشسته بودم که فقط می خواست بگوید تا گفته باشد و حاضر نبود با هم درباره راه حل فکر کنیم . غم زیادی به دل من هجوم آورده بود که چرا ما به آن راحتی که دنبال گفتن مشکل مان هستیم دنبال راه حل آن نیستیم . مسلما هر مشکلی یک راه حل دارد فقط ما باید دست مان را دراز کنیم و یکی را انتخاب کنیم .در این حال و هوا بی حوصله کتابی را ورق می زدم که چشمم به جمله ای افتاد " اگر می خواهید هدیه های غیر منتظره از کسانی که انتظار ندارید بگیرید به طور غیر منتظره و برای کسانی که انتظار ندارید هدیه بفرستید.اما من به چه کسانی می توانستم هدیه بدهم؟ و چه چیز هایی ؟ یک دفعهیک صف عریض و طویل از کسانی که می توانستم آن ها را با دادن هدیه غافلگیر کنم جلوی رویم صف کشیدند. دفتر و قلم را برداشتم و لیست افراد و کارهایی را که باید انجام دهم نوشتم. دوستان فامیل همسایه ها همه جلو نظرم آمدند . یک دفعه به خودم آمدم و دیدم برای سه ماه دیگر کار دارم و هر روز باید چیزی درست کنم . در پوست خود نمی گنجیدم چون یک فکر خوب باعث شده بود متوجه شوم که چه سرمایه های انسانی گرانبهایی در اطرافم دارم . از آن روز به بعد روزی نیست که از طرف یک دوست غافلگیر نشوم و هدیه ای در یافت نکنم . همین چند روز پیش بود که حسابی غافلگیر شدم . مدتی بود که برای گرفتن شیر رایانه ای مشکل داشتم و اغلب در آن ساعت روز نمی توانستم وقت مان را هماهنگ کنیم و یک روز بعد از ظهر زنگ خانه به صدا در آمد پیر مرد همسایه مان بو که با مهربانی سه پاکت شیر برای مان آورده بود و من حیران بودم که چگونه فکر من معکوس عمل کرد . من هنوز فرصت نکرده بودم هدیه ای مناسب برای این همسایه مهربان پیدا کنم و او پیشاپیش .... خدا یا شکرت برای تمام افکار مثبتی که به ذهن ما راه می دهی تا با آن دنیای زیبایت را زیباتر ببینیم.دیدن مثبت یا مثبت نگری زنگار فکر مان را از بین می برد.ااگ
مدیریت دکتر ماکوس
در اكتبر سال 1994 شخصي به نام دكتر آنتاناس ماكوس كه يك استاد فلسفه و رياضيات بود به عنوان شهردار بوگوتا پايتخت كلمبيا انتخاب شد. آن گونه كه گفته شده است اين شهر به عنوان پايتخت قتل جهان معروف بوده است و مقامات شهر در فساد شهره بوده اند. در واقع اهالي بوگوتا از اين همه نابساماني به جان آمده و به دنبال چاره اي مي گشتند كه نهايتا به دكتر ماكوس به عنوان يك ضد سياستمدار متوسل شدند. اما شنيدني است كه دكتر ماكوس براي مقابله با ناهنجاري هاي در شهر بوگوتا از روشهاي جالبي استفاده كرد. مثلا در سر چهارراه ها گروه هاي پانتوميم به كار گماشت كه متشكل از دانشجويان تئاتري بودند كه صورت خود را سفيد و سياه كرده بودند و هر كسي را كه تخلفي مي كرد مسخره مي كردند. مثلا اگر عابر پياده اي از چراغ قرمز رد مي شد به دنبالش مي افتادند و ادايش را در مي آوردند و همين باعث شد كه شهروندان از ترس مسخره شدن از تخلف بپرهيزند. با گذشت چند ماه، درصد افراد پياده اي كه به علائم راهنمايي توجه و مطابق آن ها رفتار مي كردند از 26 درصد به 75 درصد رسيد. در حقيقت استقبال از اين طرح و موفقيت آن در كاهش خلاف چنان چشم گير بود كه دكتر ماكوس 400 نفر ديگر پانتوميم كار استخدام كرد تا خدمات اين گروه ها به سراسر شهر گسترش يابد.
اين تنها بخشي از كارهاي به ظاهر ساده بود كه توسط دكتر ماكوس انجام شد و اتفاقا در نظم بخشي به شهر نتيجه داد.
دكتر ماكوس معتقد بود كه تلاش براي تغيير نگرش مردم، مي بايست ركن اساسي اصلاحات او را تشكيل دهد و نيز اين كه تحول در فرهنگ مدني شهروندان كليد حل معضلات بي شمار شهر بوگوتا به شمار مي آيد...تنها اقتصاددانان بسيار كوته فكر ممكن است معتقد باشند كه رفتار انسان ها صرفا از پاداش ها يا مجازات هاي ملموس و مادي تاثير مي پذيرد. درست است كه افراد به انگيزه هاي اقتصادي شفاف و مستقيم واكنش نشان مي دهند اما ممكن است به انگيزه هاي ناشناخته اي كه از قراردادهاي اجتماعي يا وجدان فردي شان نشات مي گيرند نيز واكنشهاي قاطعي نشان دهند.
همیشه فردی است که ما را تحت تاثیر خود قرار دهد.احمد انصاری گیلانی
|
|
|
|
وشاید برایتان هم مهم باشد که آنچه موجب دلسردی کارکنان یک موسسه میشود چه چیز هایی میتواند باشد و حالا.....تئوری پتو های خیس: پتوهاي خيس مواردي هستند كه انگيزه، روحيه، رضايت، خلاقيت، استعداد و شكوفايي كاركنان را سركوب مي كنند. اين پتوهاي خيس همچنان كه شعله هاي آتش را فرو مي نشانند انگيزه و روحيه كاركنان را از بين مي برند. در همه جاي سازمان هاي ناموفق مديران در حال پهن كردن پتوهاي خيس هستند در حاليكه مديران سازمان هاي موفق همواره در پي جمع آوري پتوهاي خيس هستند. ليست برخي از پتوهاي خيس به شرح زير است: - براي يادگيري وقت ندارم. موفق باشید. احمد انصاری گیلانی
| |