تحلیلگری صحیح

در روزگاران گذشته یکی از ملوکان از وزیر خود پرسید : امسال اوضاع اقتصادی مملکت چگونه است ؟

وزیر گفت : خدای را شکر  به کونه ای است که تمام پینه دوزان توانستند به زیارت خانه خدا روند !

ملوک گفت : << ای نادان  اگر اوضاع مالی مردم خوب بود  کفاشان می بایست به خانه خدا روند نه پینه دوزان  چگونه مردم نمی توانند کفش بخرند ناچار به تعمیرش می پردازند برسی کن و علت آنرا پیدا نما تا کار را اصلاح کنیم . >>

۱ - شاخص مناسب می تواند در ضمن سادگی بیانگر وضعیت کل یک سازمان باشد .

۲ - درتحلیل شاخص ها باید جنبه های مختلف را برسی نمود . گاهی بهبود ناگهانی یک شاخص نمایانگر رشد غیر معقول یک سازمان است .

 

هر چیز را کوچک نشماریم

پدر روزنامه مي‌خواند اما پسر كوچكش مدام مزاحمش مي‌شود. حوصله پدر سر رفت و صفحه‌اي از روزنامه را كه نقشه جهان را نمايش مي‌داد جدا و قطعه قطعه كرد و به پسرش داد.

«بيا! كاري برايت دارم. يك نقشه دنيا به تو مي‌دهم، ببينم مي‌تواني آن را دقيقاً همان طور كه هست بچيني؟»

و دوباره سراغ روزنامه اش رفت. مي‌دانست پسرش تمام روز گرفتار اين كار است. اما يك ربع ساعت بعد، پسرك با نقشه كامل برگشت.

پدر با تعجب پرسيد: «مادرت به تو جغرافي ياد داده؟»

پسر جواب داد: «جغرافي ديگر چيست؟ پشت اين صفحه تصويري از يك آدم بود. وقتي توانستم آن آدم را دوباره بسازم، دنيا را هم دوباره ساختم.»

کار هوشمندانه

ملا نصرالدين هر روز در بازار گدايي مي‌كرد و مردم با نيرنگي٬ حماقت او را دست مي‌انداختند. دو سكه به او نشان مي‌دادند كه يكي شان طلا بود و يكي از نقره. اما ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب مي‌كرد. اين داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهي زن و مرد مي‌آمدند و دو سكه به او نشان مي دادند و ملا نصرالدين هميشه سكه نقره را انتخاب مي‌كرد. تا اينكه مرد مهرباني از راه رسيد و از اينكه ملا نصرالدين را آنطور دست مي‌انداختند٬ ناراحت شد. در گوشه ميدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سكه به تو نشان دادند٬ سكه طلا را بردار. اينطوري هم پول بيشتري گيرت مي‌آيد و هم ديگر دستت نمي‌اندازند. ملا نصرالدين پاسخ داد: ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سكه طلا را بردارم٬ ديگر مردم به من پول نمي‌دهند تا ثابت كنند كه من احمق تر از آن‌هايم. شما نمي‌دانيد تا حالا با اين كلك چقدر پول گير آورده‌ام.

«اگر كاري كه مي كني٬ هوشمندانه باشد٬ هيچ اشكالي ندارد كه تو را احمق بدانند.»

راهکار اثر بخش

يك پيرمرد بازنشسته، خانه جديدي در نزديكي يك دبيرستان خريد. يكي دو هفته اول همه چيز به خوبي و در آرامش پيش مي رفت تا اين كه مدرسه ها باز شد. در اولين روز مدرسه، پس از تعطيلي كلاس‌ها سه تا پسر بچه در خيابان راه افتادند و در حالي كه بلند، بلند با هم حرف مي زدند، هر چيزي را كه در خيابان افتاده بود شوت مي‌كردند و سر و صداي عجيبي راه انداختند. اين كار هر روز تكرار مي شد و آسايش پيرمرد كاملاً مختل شده بود. اين بود كه تصميم گرفت كاري بكند.

روز بعد كه مدرسه تعطيل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا كرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خيلي بامزه هستيد و من از اين كه مي‌بينم شما اينقدر نشاط جواني داريد خيلي خوشحالم. من هم كه به سن شما بودم همين كار را مي‌كردم. حالا مي خواهم لطفي در حق من بكنيد. من روزي 1000 تومن به هر كدام از شما مي دهم كه بياييد اينجا، و همين كارها را بكنيد.»

بچه ها خوشحال شدند و به كارشان ادامه دادند. تا آن كه چند روز بعد، پيرمرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: « ببينيد بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگي من اشتباه شده و من نمي‌تونم روزي 100 تومن بيشتر بهتون بدم. از نظر شما اشكالي نداره؟»

بچه ها گفتند: « 100 تومن؟ اگه فكر مي‌كني ما به خاطر روزي فقط 100 تومن حاضريم اينهمه بطري نوشابه و چيزهاي ديگه رو شوت كنيم، كور خوندي. ما نيستيم.»

و از آن پس پيرمرد با آرامش در خانه جديدش به زندگي ادامه داد.

مفید بودن واقعی

يك كارگر ژاپني در پاسخ   "چه انگيزه اي باعث شده است كه وي سالانه حدود هفتاد پيشنهاد فني به كارخانه بدهد؟"   جواب داد : اين كار به من اين احساس را مي دهد كه شخص مفيدي هستم، نه موجودي كه جز انجام يك سلسله كارهاي عادي روزمره فايده ديگري ندارد.

هدفمند باشید

روانشناسان وجود هدف را یکی از نشانه  های زندگی موفق و پایدارمی دانند . از نظر آنان انسان های هدفمند همواره دنبال راهکار هایی هستند که با سرعت و کیفیت بیشتری اهدافشان را  محقق و زندگی زیبایی را برای خود و اطرافیانشان مهیا سازد . هدف گذاری و برنامه ریزی لازمه یک زندگی موفق و با نشاط است و افرادیکه به دنبال خوشبختی و سعادت می گردند . قطعا برای رسیدن به آن هدفمند و با انگیزه حر کت می کنند.

نیش مار یا پله نردبان

 

اكثر مردم بازي مار و پله را مي‌شناسند در اين بازي قطعه‌اي مقوائي به خانه‌هاي مربع شكل تقسيم و داراي مبداء و مقصد مي‌باشد. در بعضي از خانه‌ها شكل نيش مار و در بعضي پايه نردبان قرار دارد با پرتاب طاس چنانچه عددي با شروع حركت بر خانه پايه نردبان قرار گيرد شيء متحرك از نردبان بالا رفته و به مقصد نزديك مي‌شود و چنانچه عدد طاس شما و حركت شيء بر خانه‌اي با نيش مار قرار گيرد شيء را بايد تا دم مار تنزل داده و به مبداء نزديك مي‌شويم كه در اين حالت كار مشكل‌تر شده و امكان واگذاري بازي به حريف وجود دارد.

رفتار و تصميمات مديران بي‌شباهت به اين بازي نيست مديران اشخاصي هستند كه در زير ذره‌بين كاركنان قرار دارند كوچكترين اشتباه از طرف مدير خطر نيش زدگي مار براي كاركنان وجود دارد و چنانچه مديران بتوانند درست مديريت رفتار سازماني را در سازمان خود پياده نمايند در اصل خود و كاركنان را در پايه نردبان قرار داده و با بالارفتن از نردبان خود و كاركنان را به مقصد نزديك مي‌كنند.

در كنار اين موارد شخص مدير اعمالي همانند پرداخت پاداش، تنبيه، و تشويق، مديريت مشاركتي را به عنوان ابزار مورد استفاده قرار مي‌دهد كه در صورت كوچك‌ترين بي‌دقتي سراغ نيش مار مي‌رود كه سقوط به مبداء را در پي خواهد داشت. آنوقت است كه كارمند همان حقوق را مي‌گيرد اما به دليل بي‌انگيزگي كه مدير در وي بوجود آورده كمتر كار مي‌كند.

البته اگر به زندگي خود به عنوان انسان متفکر بنگريد مشاهده خواهيد كرد كه بي‌شباهت به بازي مار و پله نيست چنانچه در زندگي كارهاي خوب انجام دهيم پايه نردبان را عايد خود كرده‌ايم و چنانچه از ما خطایی سرزند طعمه مار شده و سقوط را طلب كرده‌ايم خيلي جالب است كه وقتي در اين بازي بروي تكه‌اي از مقوا و طاس قرار مي‌گيريم و باتوجه به اينكه اعداد طاس اتفاقي هستند باز در ذهن خود آرزوي عددي را مي‌نمائيم كه به پايه نردبان يا عدم طعمه مار مواجه شود در صورتي كه در زندگي روزمره خود انتخاب كارهاي خوب و پايه نردبان و انتخاب كاري زشت و گناه و نيش مار انتخابي هستند ولي متأسفانه مشاهده مي‌گردد كه خيلي از اشخاص به طور انتخابي نيش مار را انتخاب مي‌نمايند و خود را علاوه بر اينكه از رسيدن به كمال (كه همان هدف از خلقت انسان‌ها مي‌باشد) دور مي‌سازند خود را به پست‌ترين درجات تنزل مي‌دهند

حد اکثر کار آیی

مهمترين کلمه کليدي در مورد موفقيت شخصي کلمه شفافيت است. براي حصول موفقيت بايد اهدافتان روشن و واضح بوده، و نيز چگونگي و نحوه دستيابي به هدف و موفق شدن بايد برايتان شفاف و معين باشد؛ در ضمن بايد فعاليتهاي کليدي خود را به وضوح تعيين کنيد. افزايش وضوح و شفافيت منجر به افزايش سرعت در حرکت مي‎شود. موفقيت بايد در همه جوانب باشد. پس بايد براي هر يك از عرصه‎هاي کليدي زندگي خود يک ديدگاه و نقطه نظر داشته باشيد. از جمله اين موارد مي‎توان به درآمد، خانواده و روابط، شرايط اقتصادي و نيز سلامت و آسايش اشاره نمود.
از موارد مهم ديگر آينده‎گرايي است. يعني درباره اينکه به کجا خواهيد رفت بگوييد و بينديشيد. به قول پيتر دراکر: «بهترين روش پيش‎بيني آينده خلق آن است.» و نقطه شروع ديدگاه شماست. از موارد بسيار بسيار مهم و حياتي تعيين دقيق هدف است. آنچه را که خواهان آنيد بايد به طور کامل براي شما روشن و شفاف باشد. فرمول «تنظيم هدف» يک فرمول بسيار مهم و کاربردي است. اين فرمول 7 مرحله را شامل مي‎
شود:
1 - آنچه را که واقعاً خواهان آنيد به طور کامل مشخص کنيد.
2 - خواسته خود را روي کاغذ بنويسيد.
3 - يک ضرب‎الاجل تعيين کنيد و برنامه‎
اي زمانبندي شده تدوين نماييد.
4 - يک فهرست –
از هر آنچه که بايد انجام دهيد- تهيه کنيد.
5 - فهرست خود را در قالب يک طرح و برنامه سازماندهي کنيد.
6 - سريعاً وارد عمل شده و طرح خود را به معرض اجرا بگذاريد.
7 - هر روز در زمينه هدف اصلي خود کاري انجام دهيد.
توجه داشته باشيد که براي حصول موفقيت بايد از تمام مراحل اين فرمول به طور کامل تبعيت شود. دليل شکست خيلي ها عدم توجه به مرحله ششم، يعني دست به کار شدن و اجراي برنامه است. حال تمرين زير را به منظور تنظيم هدف انجام دهيد:
1 - فهرستي از اهداف خود تهيه کنيد.
2 - مهمترين هدف را در اين فهرست پيدا کنيد.
3 - برنامه اي براي رسيدن به آن هدف تهيه کنيد.
4 - همواره به آن بينديشيد و درباره آن صحبت کنيد.
هيچکس بهتر از شما و باهوشتر از شما نيست. شما با گرفتن اين تصميم که درآنچه انجام مي‎دهيد بهترين باشيد به برترينها در زمينه کاري خود تبديل خواهيد شد. شما نمي‎توانيد همه مهارتهاي لازم در زمينه کاري خود را داشته باشيد اما مي‎توانيد با پشتکار و تمرين روي مهارتهايي که فاقد آنيد يا در آن دچار ضعف هستيد آنها را به نقاط قوت خود تبديل کنيد. بنابراين برنامه‎اي تنظيم کنيد که بر اساس آن با دستيابي به مهمترين مهارتهاي کليدي در زمينه فعاليتتان به موفقيت چشمگير در زمينه کاري خود نائل شده و جز نفرات برتر در آن زمينه باشيد. زندگي زماني بهترين ها را به شما مي‎دهد که بهترين‎
ها را از آن طلب کنيد.
نتيجه‎گرايي يک صفت کليدي افراد بزرگ و موفق در هر زمينه‎اي به شمار مي‎
رود. براي اين منظور همواره اين سوالات را براي خود مطرح سازيد:
- ارزشمندترين کاري که مي‎
توانيد انجام دهيد چيست؟
- مهمترين نتايجي که مي‎
توانيد به آنها برسيد يا بايد برسيد چيست؟
- چه کاري را شما و تنها شما مي‎
توانيد انجام دهيد که در صورت انجام آن يک تغيير واقعي ايجاد خواهد شد؟
- بهترين استفاده‎اي که در اين لحظه مي‎
توانيد از وقتتان داشته باشيد چيست؟
از ديگر ويژگيهاي افراد موفق حل مساله است. گذشته از آنکه هر يک از ما چه شغلي داشته باشيم همه ما يک شغل مشترک داريم و آن «حلال مسائل» است. در مواجهه با هر مشکل بلافاصله به تمام راه حلهاي ممکن انديشيده و آنها را بررسي کنيد. بهترين راه را انتخاب نموده و فوراً وارد عمل شويد. هيچگاه منتظر يک ناجي افسانه‎
اي باقي نمانيد؛ بهترين حلال همه مشکلات، خود شمائيد.
همواره درصدي از درآمد خود را ذخيره کرده و پس‎انداز داشته باشيد. اگر نتوانيد براي خود پس‎
اندازي دست و پا کنيد در مسيرتان به سوي موفقيت با مشکل مواجه خواهيد شد.
دست آخر اينکه مهمترين ويژگي افراد موفق عمل‎گرايي است. هميشه نوعي عجله و اضطرار در خود حس کنيد و نسبت به آنچه که انجام مي‎دهيد بسيار فعال برخورد نموده و تنبل و بي‎تفاوت نباشيد.

مدیریت اعتماد متقابل

یکی از فیلسوفهای معاصر   به نام ، معتقد است كه ايجاد اعتماد متقابل تنها در اظهار دوستي به ظاهر يا لبخند دوستانه و حتي تلاش در همراه نمودن خود با ديگري نهفته نيست . در عوض ، اعتماد حالتي است وراي تظاهر سطحي و زماني ايجاد مي شود كه شما در مي يابيد فردي ديگري شما را باور مي كند و يا اينكه تمايل به اعتماد به شما دارد . اگر به دنبال آن هستيد كه روي قابل اطمينان بودن خود سرمايه گذاري كنيد ، اصول ذيل مي توانند راهگشا باشند.

اعتماد از خود شما آغاز مي شود

 اگر شما با خود صادق نباشيد ، قابليت صداقت با ديگران را نخواهيد داشت . خود فريبي در درجه اول دشمن ارتباطات و در مرتبه دوم تحليل برنده اعتماد است .

اعتماد با توجه به اجزاي زير بنايي آن آفريده مي شود

نمي توان بدون توجه اجزاي زير بنايي سازنده اعتماد، در ديگران اعتماد آفريد.

اعتماد به سان يك حساب بانكي عمل مي كند

اين بدين معناست كه براي برداشت ، ابتدا بايد روي آن سرمايه گذاري شود.

مساٌله ديگري كه به جلب اعتماد كمك مي كند ، اصل جاذبه است

كساني كه قادرند افراد ديگر را جذب كنند، مي توانند ارتباطات عميق تري با آنان برقرار كنند، افرادي كه از اين ويژگي ها برخوردارند ، هفت خصيصه دارند:

1-گرم و صميمي . افراد جاذب ، به طوري واقعي به سايرين علاقمند هستند .

2-استقبال از تفاوت هاي فردي . افراد جاذب ، وجود تفاوت در ديگران را نه تنها پذيرا هستند ، بلكه به استقبال آن نيز مي روند.

3-ثبات رفتار . افراد جاذب ، قابل پيش بيني هستند و هرگاه كه شما با آنان ملاقات مي كنيد ، به يك صورت عمل مي كنند.

4-حساسيت در قبال احساسات ديگران. هر چند افراد جاذب از ثبات برخوردارند، ولي از ديگران چنين انتظاري ندارند.آنان خودرا با احساسات طرف مقابل هماهنگ مي كنند و سعي مي نمايندبا توجه به آن ارتباط بر قرار كنند.

5-درك نقاط ضعف شخصي . افراد جاذب در مورد نقاط قوت و ضعف خود صادق هستند و به شنيدن نقاط ضعفشان تمايل دارند.آنها مي دانند كه به شنيدن درباره كاستي هاي خود نياز دارند.

6-توان بخشيدن به ديگران وطلب سريع بخشش خود. افراد جاذب هم راحت ديگران را مي بخشند و هم به راحتي طلب بخشش مي كنند .

7-اصالت . افراد جاذب هرگز سعي نمي كنند خود را به طوري كه نيستند ، نشان دهند . آنان هيچ دستور كار پنهاني ندارند.

 

 

عصر تفکر

تغيير مهمترين عامل موثر در زندگي هر يک از ماست. اطلاعات، فناوري و رقابت عواملي هستند که سبب بروز تغييرات مي‎شوند. کسي موفق است که بتواند سرعت خود را با نرخ تغييرات هماهنگ کند. قانون «علت و معلول» قانون کليدي و طلايي در تعيين سرنوشت بشر است. بر اساس اين قانون تفکر علت و عمل معلول آنست. پس هر پديده علتي دارد و بنابراين موفقيت به هيچوجه تصادفي نخواهد بود. از اينرو کليدهاي موفقيت با تمرين و تکرار قابل يادگيري است. «تو هماني که مي‎انديشي_‎» يک سوال مهم آنست که: افراد موفق چگونه مي‎انديشند؟ در جواب بايد گفت تفکرات و صحبتهاي افراد موفق هميشه پيرامون آن چيزهايي است که مي‎خواهند و اينکه چگونه به آنها برسند. بر خلاف اين گروه آدمهاي شکست خورده اينگونه مي‎انديشند که چه نمي‎خواهند و چه کسي مقصر است؟
خوشبيني مهمترين صفتي است که با خود موفقيت و شادي به همراه دارد. خوشبيني کيفيتي اکتسابي است پس مي‎توان با تمرين و تکرار آن را آموخت. افراد خوشبين همواره اين گونه مي‎انديشند که چه مي‎خواهند و چگونه بايد به خواسته‎هاي خود برسند. آنها در هر شرايط و موقعيتي تنها نکات مثبت و خوب را مي‎بينند. براي افراد خوشبين شادي يک عادت است. با شادي و خوشبيني مي‎توان مکانيسم خودکار شکست که در ذهن فعال است را از کار انداخت. بزرگترين دشمن شادي، احساسات منفي است. اين احساسات اغلب ناشي از آن است که به دنبال مقصر هستيم. پس بياييد براي شاد بودن مسئوليت همه اعمال خود را به عهده بگيريم. يک فرد خوشبين در وراي هر مشکل و دردسري به دنبال نکات مثبت و درسهاي ارزشمند و آموزنده است. پس وقتي با مشکلي مواجه مي‎شوي از خود بپرس: چه درس و فرصتي در اين مشکل نهفته است؟ اين رويه در زندگي و يافتن پاسخ اين سوالات زندگي شما را در جهت مثبت دگرگون مي‎
کند.
افراد خوشبين ديدگاهي مثبت و سازنده به خود و زندگيشان دارند. اين افراد همواره در انتظار موفقيت هستند، خواهان آنند که موقعيتهاي بيشتري را بيازمايند و جايگاه واقعي خود را بيابند، آنها شکيبا و با پشتکار بوده و تابع قانون احتمالات هستند. هنگامي که شما بياموزيد همواره مثل آدمهاي موفق بينديشيد و صحبت کنيد، کم کم به همان نتايجي که آنها رسيده‎اند خواهيد رسيد. توجه به دو نکته ضروري است؛ اول اينکه هر جا و هرکه هستيد ناشي از تفکرات شماست، ديگر اينکه شما مي‎
توانيد با تغيير طرز تفکر خود زندگيتان را تغيير دهيد.
در پايان اين بخش سوالي به عنوان تمرين مطرح شد:
«سه هدف بزرگ و مهم زندگي خود را نوشته و در طول 24 ساعت آينده تنها راجع به آنها انديشيده و صحبت کنيد.»

اصل مو ضوع را فراموش نکن

مرد قوی هیکل  در چوب بری استخدام شد و تصمیم گرفت خوب کار کند .

روز اول ۱۸ درخت برید . رئیسش به او تبریک گفت و اورا به ادامه کار تشویق کرد .

 روز بعد با انگیزه بیشتری کار کرد ولی ۱۵ درخت برید .

 روز سوم بیشتر کار کرد اما ۱۰ درخت برید .

به نظرش آمد که ضعیف شده است . پیش رئیسش رفت وعذر خواست

و گفت : (( نمی دانم چرا هر چه بیشتر تلاش می کنم  درخت کمتری می برم )).

رئیسش پر سید : (( آخرین بار کی تبرت را تیز کردی ؟ ))

او گفت : (( برای این کار وقت نداشتم . تمام مدت مشغول بریدن درختان بودم )).

 

بدون برنامه ریزی خرد مندانه اهداف متعالی تحقق نمی یابد .

نقش  مديريت  در تحولات  استراتژيک  

 

 مديريت  بايد خود را در يک  جريان  برگشت ناپذير رشد، ملزم  به  اجراي  اهداف  سيستم  کند، به نحوي  که  رشد و بهبود دستخوش  نوسانات  ناشي  از ترديد نگردد. اين  امر مستلزم  تخمين  دقيق  رويدادها و تشخيص  شاخص هاي  اطمينان  و عدم  اطمينان  است. مديران  بايد رشد متعادل  مداوم  را به  رشد و شکوفايي  چشمگير اما کوتاه مدت  ترجيح  داده  و برنامه ريزي  پايدار را براي  فعاليت ها مورد تاکيد قرار دهند. براي  رساندن  سيستم  به  تحول  پايدار، مديريت  سازمان  به  شناخت  تمام  نيروها و توانايي هاي  موجود و آماده سازي  آنها به  منظور ادراک  تحول  و اقدام  براي  تحقق  آن  نياز دارد مجموعه  اين  نيروي ها و توانها آمادگي  سيستم  را در صحنه هاي  گوناگون، خصوصا در موقعيت هاي  رقابت آميز تامين  مي کند.  گاهي  براي  جبران  پيامدهاي  ناشي  از خطا در تصميم گيري  يا به منظور جابجائي هاي  کلان  در ابعاد فيزيکي  يا تغييرات  محتوايي، استراتژي  حکم  مي کند، روند رشد متوقف  شود. ترک  يا توقف  يک  برنامه  به دلايل  استراتژيک  خودبخشي  از روند تحول  و بهبود است. از آنجا که  شرايط  محيطي  عموما در حال  تغيير است  سازمان ها در موقع  تهيه  استراتژي  مناسب  و قابل  انطباق، نيازمند تخمين  و آزمون  عوامل  جزئي  در هر حيطه  و تهيه  جدولي  از نوسانات  مربوط  به  آن  هستند. از جمع بندي  و خلاصه کردن  نتايج  بوسيله  صاحب نظران، دورنمايي  از نوسانات  احتمالي  براي  تهيه  استراتژي  در دوره اي  خاص  به دست  مي آيد و مديران  مي توانند با دانش  و آگاهي  و احاطه  به  موضوع  به  تهيه  مناسب ترين  استراتژي  مبادرت  ورزند. 

 

مدیریت تحول وتوسعه

 

 کليد توسعه  تکنولوژي  در دست  مديريت  است. نقش  مديريت  در

تغيير ساختار سازماني  به  منظور توسعه  تکنولوژي  حائز اهميت 

است. مديريت  و رهبري  هوشمندانه  از گذشته  دور اهميتي  بنيادين 

در ساختار اقتصادي  داشته  است  در کشورهاي  در حال  توسعه 

اصلي ترين  مسئله  در توسعه  تکنولوژي  مديريت  است  چراکه 

اصولا توسعه  تکنولوژي  معجزه  نيست  بلکه  بستگي  به  شرايط 

محيطي  و منابع  و امکانات  موجود دارد و مديريت  با راهبري  خود

در استفاده  از منابع  موجود حداکثر استفاده  را مي تواند فراهم  کند.

مديريت  مانند ساير علوم  کاربردي  در سه  بعد مطرح  مي شود:

الف ) تحقيقات  بنيادين  (نظريه هاي  مديريت  براي  توليد)

ب ) تحقيقات  کاربردي  (تجربه  و آزمايش  تئوري ها و جمع آوري  و

پردازش  نتايج  حاصله)

ج ) اجرا (بکارگيري  مناسب ترين  تئوري ها بااستفاده  از تحقيقات 

کاربردي) 
 

در کشورهاي  پيشرفته  اين  سه  بعد در ارتباط  با يکديگر قرار دارند

و پويايي  مداوم  در بکارگيري  تئوري هاي  مدرن  به  ارمغان  مي

آورد. در کشورهاي  درحال  توسعه  ارتباط  قوي  و متوالي  بين  اين 

سه  بعد وجود ندارد و هريک  از ابعاد به  طور جداگانه  تغذيه  مي

شوند، در کشور ما نيز دانشگاه ها صرفا  به  آموزش  تئوري هاي 

کلاسيک  مديريتي  اهتمام  ورزيده، تحقيقات  کاربردي  عملا  مشاهده 

نمي شود و سرانجام  در امور اجرايي  با انتقال  سخت افزاري 

تکنولوژي  صورت  مي پذيرد و کمتر با نوآوري  همراه  است.

مدیریت تحول نیروی انسانی

 در قرن  اخير به  منابع  انساني  به عنوان  عنصري  هوشمند توجه  شده  است  که  با مهارت  و خلاقيت  خود نقش  اساسي  در سيستم  ايفا مي کند.  نيروي  انساني  کارآمد در يک  کشور جزو سرمايه هاي  ارزشمند به شمار مي آيد. ايجاد انگيزه هاي  کاري  و بروز خلاقيت  و نوآوري  به  شيوه  مديريت  بستگي  دارد. بوجودآوردن  محيط  کاري  مناسب، بهبود روابط  انساني  در محيط  کار، کم شدن  استرس ها، ارزش گذاري  براي  فکرها از شيوه هايي  است  که  مديريت  بايد اعمال  کند.  کشورهاي  درحال  توسعه ، ازجمله  ايران، از دو منبع  سرمايه  فيزيکي  و سرمايه  انساني، بهره  بيشتري  از سرمايه  انساني  دارند. و همين  سرمايه  است  که  مي تواند به عنوان  پشتوانه  حرکت هاي  بزرگ  اجتماعي  قرن  بيست ويکم  قرار بگيرد. اين  کشورها فرصت هاي  پيشرفت  بسياري  را در قرن  بيستم  از دست  دادند اما اقتصادداناني  از جمله  پروفسور «تئودور» و «شولتز» نشان  دادند که  بازده  عناصر کيفي  مختلف  در تمامي  کشورهاي  کم درآمد در حال  افزايش  است  و مطرح  کردند که  کليد تحليل  رفتار انساني  که  نوع  و ميزان  کيفيت  حاصل  شده  طي  زمان  را تعيين  مي کند، بستگي  به  رابطه  بين  بازده  کيفيت  اضافي  و هزينه  صرف  شده  براي  بدست  آوردن  آن  دارد. در ايران  اين  هزينه  بسيار بالاست  و منابع  انساني، جايگاه  خود را در فرآيند توسعه  پيدا نکرده  است، در اينجا مسئله  بسيار مهم  بهره وري  مطرح  مي شود چون  افزايش  بهره وري  متضمن  رفاه  عمومي، ارتقا» کيفيت  کالا و خدمات، محور رقابت هاي  جهاني، استفاده  مطلوب  از منابع  و به عبارت  ديگر مسير تعالي  و توسعه  جامعه  است

مدیریت تحول

  

 

در عصر اطلاعات  بايد از فکر بشر به عنوان  ثروت  ملي  ياد کرد. بنابراين، مي توان  فکر را منشاء ثروت  دانست. در هر جامعه اي  منابع  و مواد محدود است  و بشر توان  افزايش  منابع  و مواد را ندارد. لذا اگر در جامعه اي  تفکر علمي  پايدار شود، مطمئنا  از منابع  موجود مي توان  به کمک  فکر علمي  و اتخاذ استراتژي هاي  مناسب  به  توسعه  پايدار رسيد.  فرآيند توسعه، فرآيندي  است  که  طي  آن  در بطن  يک  جامعه  کهن، سامان  تازه اي  ايجاد مي شود. به عبارت  ديگر، در جريان  اين  فرايند انديشه هاي  اساسي  يک  جامعه  عوض  مي شود. در حقيقت  انسان ها متحول  مي شوند و جامعه  تازه اي  ايجاد مي شود. همساز با چنين  تحول  برون سازماني، محيط  دروني  سازمان ها نيز دگرگوني هاي  شگفت آوري  را تجربه  مي کند. از يک سو، پيشرفت هاي  تندآهنگ  تکنولوژي  بويژه  تکنولوژي  اطلاعات  و کامپيوتر، الزام هاي  کاملا نويني  را در ابعاد مديريت  طلب  مي کند و از سوي  ديگر، نگرش  بي سابقه اي  که  به  عامل  انساني  مربوط  مي شود دگرگوني  ديگري  را الزام آور مي سازد.  طبيعي  است  که  اين  رويدادها اثر خود را بر مديريت  تحول  بر جاي  مي گذارند. لذا در اين  راستا مديريت  تحول  از لحاظ  زيربناي  فکري  و کاربردي، دگرگونيهاي  زيادي  را شاهد بوده  و خواهد بود.