خالقم ای مونس شبهای تارم
رفته است آن یا قارم , یار قارم
آسمان ابری سیه دارم برایم
مونس شبهای تارم
بر زبانم می رود شعر و ترانه
ساز من گویی شکسته ست
یا زبانم گویی بسته ست
مونس شبهای تارم
گر رود منزل به منزل , در کنارت من روانم
از کنارم می بری آرام جانم
مونس شبهای تارم
من چه گویم بر تو من هم
از کجا خوانم برایت , هم شعر و ترانه
شعر من می سوزد مرا , همشهریان مرا هم
مونس شبهای تارم
گر به منزل می بری آرام جانم , آهسته بر , آرام جانم
من دگر بینم تو را هم , آن به رویا , نجوا می گویم با ترانه ت
مونس شبهای تارم , با ترانه ت با شعر های دلبران , عاشقانه.ااگ 1391/01/24