واقعیتی بنام امیدواری اجتماعی
در آمدی بر سرمایه اجتماعی Social Capital
در نگاه یک طبیب ، آینده هرگز نباید تاریک باشد تنها کسی می تواند طبیب باشد که در نظر او یک در صد احتمال شفا پر رنگ تر از نود و نه درصد احتمال مقابل آن باشد . چراکه تا ، کسی به آن یک درصد دل نبندد ، طبابت نخواهد کرد . ناگریز ، کسی طبیب است که امیدوار باشد و امیدوار کند و البته این منافاتی با تحذیر بیمار و توجه به واقعیت خطر ندارد . پس از هشدار به بیماری و چشم گشودن به واقعیت ها آنچه بر ذهن و دل پزشک حاکم می شود ، امید به بهبودی است ، هر چند احتمال آنرا بسیار کم بداند تفاوت همین جاست بین روشنفکرمثبت اندیش و روشنفکر منفی نگر.
روشنفکر منفی نگر معمولا ناامید و آینده را بسیار نگران کننده و تاریک می بیند و همین سبب می شود که هرچند آنها پاره ای از دردهای جامعه را می بیند ، نتواند درمان کنند ، بلکه حتی رشته ارتباط آنها با جامعه بریده و مایوس می شوند .
تلاش ما این است که بگوییم که بدون سرمایه اجتماعی ( Social Capital ) ، سرمایه گذاری اقتصادی نتیجه قابل توجهی نخواهد داد. سرمایه اجتماعی شرط لازم - اما نه کافی برای نتیجه بخشی سرمایه ها و سیاستهای اقتصادی است . اما دردهه های اخیر تمام تلاش همه سر مایه داران معطوف به افزایش سرمایه اقتصادی بوده است . در حالیکه همانان بارفتارها و نحوه عمل خود ، سرمایه اجتماعی را به نابودی کشانده اند .
می خواهیم بگوییم که آنچه بیش از هر چیز باید رقابتی شود بازار مدیران عالی اقتصادی است نه بازارهای اقتصادی . وقتی سیاستگذاری ها در انحصار عده محدودی است ( حتی اگر جمع آنها دوهزار نفر باشد ) و جابجایی در هرم مدیریتی کشور به سختی و باکندی و با معیارهای غیر رقابتی صورت می پذیرد. سیاستهای حاصل از تصمیمات اینان نمی تواند به یک اقتصاد رقابتی بینجامد .
می خواهیم بگوییم که ای اصحاب قدرت بس است از این همه نخوت ، فرود آیید و فروتنی پیشه کنید . این دیوار که بر آن نشسته اید و خشت می کنید و پرتاب می کنید ، با خون دل نسلها ساخته شده است تا مارا در مقابل سیلابها محافظت کند . اگر فرو ریزد و سیلابی در گیرد ، نه تومانی ، نه من !
اما علیرغم همه این نگرانی ها نظام سیاسی _ اجتماعی ، در مرحله گذار از دوره رشد سریع به دوره بلوغ است که اگر این دوره گذار را خوب مدیریت کنیم و از آن به سلامت عبور کنیم ، در مرحله بلوغ بسیاری از آنچه از سرمایه اجتماعی از دست رفته است ، قابل بازیابی است . تعریفی مختصر از سرماه اجتماعی ارائه می دهیم . با این مثال که شما فرض کنید گروهی از قاچاقچیان حرفه ای تصمیمی گرفته اند برای انجام یک قاچلق بزرگ با هم همکاری کنند . آنها علاوه بر داشتن دانش و تجربه کافی برای این کار ، تمامی تجهیزات و لوازم مورد نیاز را نیز فراهم کرده اند . این گروه یک سازمان اقتصادی یا اجتماعی کوچک محسوب می شود که برای انجام هدفی مشترک بوجود آمده است . تا اینجا دو دسته شرایط مهیا شده است : نخست افرادی که دارای آگاهی و تجربه کافی جهت انجام قاچاق هستند و دوم ابزارهای مادی مورد نیاز از قبیل خودرو و اسلحه و تجهیزات ارتباطی و نظایر آن .
شرایط دسته اول " سرمایه انسانی " مورد نیاز جهت قاچاق است و شرایط دسته دوم " سرمایه اقتصادی یا مادی " انجام قاچاق را فراهم می آورد .
اما آیا با این دو دسته شرایط یا سرمایه قاچاق بزرگ انجام خواهد شد ؟ جواب منفی است . تا زمانی که گروه قاچاقچیان در میان خودشان اعتماد متقابلی نداشته باشند و تازمانی که قواعد جدی و آهنینی برای همکاری برقرار نباشد و حق یا سهم هریک از افراد پیشاپیش مشخص نباشد ، اقدام مشترک برای قاچاق آغاز نخواهد شد . طایفه قاچاقچیان نیز برای همکاری و موفقیت در کار خویش باید علاوه بر توافق بر یکسری اصول رفتاری کلی ( که قانون اساسی آنان محسوب می شود و عدول از ان می تواند مجازات مرگ داشته باشد ) ، در میان خود نیز دارای سطح قابل قبولی از اعتماد متقابل باشند . بدون توافق بر سر اصول رفتاری و اعتماد متقابل میان قاچاقچیان ، هیچ قاچاق موفقی شکل نخواهد گرفت .این اعتماد متقابل میان دزدان و پایبندی به قواعد مورد توافق ، محیط کاری یا " سرمایه اجتماعی " سازمان قاچاقچیان محسوب می شود . پس برای انجام موفقیت آمیز غیر اخلاقی ترین امور ، رفتار اخلاقی لازم است وبرای موفقیت دسته جمعی در انجام امور غیر قانونی ، قانونمندی و قانون مداری شرط است وبرای کامیابی در اقدامات غیر منطقی نیز منطق نیاز لازم است . برای موقعیت غیر قابل اعتمادترین گروهها ، اعتماد لازم است .
بنابراین ، اگرچه قاچاقچیان برای موفقیت خویش نیازمند رفتارهای اخلاقی ، قانونمداری ، منطق ، خطر پذیری و اعتماد یعنی نیازمند سرمایه اجتماعی است ، بی گمان جامعه و روشنفکران برای رشد و دستیابی به اهداف بزرگ بیشترین نیاز را به سرمایه اجتماعی دارد. بدون " سرمایه اجتماعی " هیچ اجتماعی به هیچ سرمایه ایی نمی رسد .
در سازمانها و جوامع انسانی ، سرمایه اقتصادی از نظر درجه اهمیت پایین ترین مرتبه قرار دارد . به دیگر سخن بسیاری از گروهها ، سازمانها و جوامع انسانی بدون سرمایه اقتصادی و صرفا با تکیه بر سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی توانسته اند به موفقیت دست یایند ، اما هیچ مجموعه انسانی بی سرمایه اجتماعی نمی تواند اقدامات هدفمند و مفیدی انجام دهد. والسلام
احمد انصاری گیلانی